پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پرنیا،عشق خاله

دایره لغات پرنیا

خوشگل خاله تو از خیلی وقت پیش کلمه های زیادی رو میگفتی،تا جایی که یادمه برات مینویسم ،کم کم کاملش میکنم.پارتی بازی میکنم اول از خودم شروع میکنم آخون=خاله آسا=مهرسا آبی کاغذ،به مداد هم میگی کاغذ بابا مامان دایی غزل مفوب=محبوبه رضا علی حسن عمه بابایی=بابا امیر مامایی=مامان مینا بستن=بستنی آشال=شلوار آسال=لباس آستین گوشی   ادامه شیرین زبونیای عشقم رو تو ادامه مطلب ببینی   اسی=مامان مسی نونو=خاله مینو گیخت=ریخت ققز=قرمز بسز=سبز زرد تیه=کیه آشق=قاشق اشین=بشین داز=باز آشو=پاشو سوس=سس دو...
30 مهر 1392

پرنیا شعر میخونه

عشقم عصری مامانت با یه عالمههه هیجان زنگ زد بهم و گفت داشتی برای خودت بازی میکردی ،یه دفعه شروع کردی شعر تاب تاب اباسی رو به زبون خودت خوندن ، خلاصه که مامانت از ذوق اینجوری شده بود ...
21 مهر 1392

پرنیا گلی و لگو

گل خاله مامان نغمه برات لگو خریده و تو هم کلی ذوقش رو داری اینجا تازه از خواب بیدار شدی و اومدی سراغ لگوهات اینم یه اثر هنری ...
19 مهر 1392

پرنیا در پارک

خوشگلم امسال تولد مامانی رو تو پارک گرفتیم،بعدشم شما با دایی مهدی و مهرسا رفتی کالسکه سواری و بازی فدات بشم که انقدر خوشگل خندیدی ...
19 مهر 1392

چندتا عکس دیگه...

عمر خاله داشتم گوشیمو نگاه میکردم  چندتا عکس خوشگل پیدا کردم برات میذارم تا ببینی چقدر کوچولو بودی قربون اون دست و پای کوچولوت بشم ببین چه خوشگل خوابیدی این عکستم از مامایی گرفتم ...
19 مهر 1392

دختر خاله ها

خدا رو شکککررر پرنیا حالش خوب شد و ما بعد 8 روز از قرنطینه در اومدیمو رفتیم خونه مامان مینا جون،اینم عکس عیادت مهرسا از پرنیا قربون 2 تاتون بششششمممم من مهربووووووون خاااالهههههه ...
18 مهر 1392

پرنیا هنوز خوب نشده...

حال پرنیای گلم هنوز خوب نشده ،مامانت گفت امروز دوباره تب کردی و خیلییییی بی حال شدی،صبح بردنت دکتر و بهت دارو داد و برات آمپول زد خاله فدات شه دکتر گفته اگه تا عصر بهتر نشدی باید برات سرم وصل کنن و فردا هم باید آزمایش بدی خاله جونی دعا میکنم خیلیییی زود خوب و سرحال شی و مشغول بازی و شیطنتای قبلیت بشی مثه این نی نیه   خاله داره از غصه میمیره که شما این طوری شدی ...
15 مهر 1392

پرنیا مریض شده

گل خاله نزدیک 1 ماهی میشه که ویروس جدید SS  افتاده تو خانواده و تا یکی خوب میشه یکی دیگه میگیره تو تازه خوب شده بودی ولی امروز که زنگ زدم به مامایی گفت که تو دیشب دوباره گرفتارش شدی و تب کردی دیگه صبح بردنت بیمارستان خیلیییی ناراحت شدم دلم می خواد بیام پیشت ولی به هوای مهرسا میترسم دعا میکنم زود زود خوب شی عشقم ...
13 مهر 1392

سفر

ممول خاله یه چند تا از عکسای مسافرتایی که با هم رفتیم رو برات میذارم این عکسا برای شهریور پارسال که با دایی رضا اینا قبل از کانادا رفتنشون رفتیم رینه مامانی و بابایی و پرنیا گلی پرنیا و خاله مهر ماه پارسال هم با هم رفتیم شمال خیلی خوش گذشت وهمه چیز عالی بود فقط جیگر خاله شما خیلی از دریا و شن و ماسه می ترسیدی البته بیشتر خوش اخلاق بودیا ممول خانوم و مامانش ...
9 مهر 1392